معنی قدیس فرانسیس

حل جدول

قدیس فرانسیس

تابلویی از رافائل سانتی

لغت نامه دهخدا

قدیس

قدیس. [ق َ] (ع اِ) شیر. || شیر تازه. || مروارید. (ناظم الاطباء).


فرانسیس

فرانسیس. [فْرا / ف ِ] (اِخ) (سَن...) از بزرگان روحانی مسیحی است. وی در سال 1182 م. در آسیسی که از شهرهای مرکزی ایتالیاست چشم به دنیا گشود. فرزند بازرگانی بزرگ بود و در جوانی زندگی بسیار خوشی داشت و هرچه را با پول به دست می آمد برای خود فراهم می ساخت. اما طبیعت حساس و تضاد موجود میان تجمل او و بی چیزی دیگران او را رنج میداد. در بیست سالگی بیماری سختی گرفت و پس از آنکه از بستر برخاست، همواره به دیدار بیچارگان و بیماران و به خصوص جذامیان میرفت. سرانجام از ثروت و ارث پدری خود چشم پوشید و جامه های فاخر خود را به یک لباس باغبانی بدل کرد و به صورت انسان بی خانمانی درآمد و به موعظه و هدایت دیگران پرداخت. دیر نپایید که مردمانی بدو گرویدند و او به همراه این پابرهنگان بی پول به گردش در اطراف کشور ایتالیا و تبلیغ تعلیمات مسیح پرداخت و تا سال 1229 م. بدینگونه زندگی کرد. (از تاریخ جهان تألیف اما پتر اسمیث صص 219-220). سن فرانسیس پایه گذار مکتبی است که پیروان آن فرانسیسکن خوانده میشوند. رجوع به فرانسیسکن شود.


فرانسیس بیکن

فرانسیس بیکن. [فْرا /ف ِ ب ِ ک ِ] (اِخ) فرنسیس باکن. رجوع به باکن شود.


پل قدیس

پل قدیس. [پ ُ ل ِ ق ِدْ دی] (اِخ) سن پل. بولس. پاولوس. پولس. یکی ازحواریون است که در سال دوم میلادی به طرسوس متولد شده است. پدر او از یهود بود و اسم اصلی پاولوس (شائول) است. تربیت او در قدس شریف بود و در اول امر با دین ترسائی خصومت میورزید بعد در راه دمشق معجزه ای دید و به دین عیسی گروید و یکی از بزرگان دعاه مذهب مسیح شد. یکی از سرداران روم را در «پافوس » یعنی «باف »موسوم به «سرجیوس پاولوس » به دین عیسی دعوت کرد و او بپذیرفت و بدین جهت سرجیوس را نسبت بدو کرده پاولوس خواندند سن پل در قبرس و آناطولی و یونان و سالونیک و اَطنه و سائر شهرها علناً به دعوت انجیل پرداخت و در سال 58 م. که به موطن خویش قدس شریف بازگشت یهودیان با او مخالفت آغازیدند و حاکم فلسطین موسوم به «فلیکس » او را دو سال در قیصریه محبوس ساخت و پس از آن وی را به روم فرستاد و در آنجا او را تبرئه کردندو هم به شهر روم مردمان را به دین مسیح دعوت کرد. سپس به مشرق بازگشت و کرت دیگر در سال 62 یا 64 م. به روم شد و در آن وقت عیسویان در روم بسیار بودند و نِرون امپراطور روم او را خواست و از وی مؤاخذه کرد و او جوابهای درشت گفت از این رو در سال 66 با پطروس حواری (یعنی سن پیر) به امر نرون مقتول گشت و جسد او را در راه «اوسمَیه » به خاک سپردند و بعدها مسیحیان استخوانهای وی را به کلیسای سن پیر نقل دادند. ذکران او را در بیست ونهم حزیران گیرند. چهارده خطبه از او در دست است و در کتاب اعمال رسولان انجیل ترجمه ٔ حال وی آمده است. (قاموس الاعلام ترکی). در کتاب قاموس مقدس آمده است: در لغت بمعنی کوچک میباشد و او را درزبان عبرانی شاؤل میگفتند و او حواری ممتاز قبایل بود. (روم 11:13). اول ذکری که از این اسم داریم در «1 ع 13:9» میباشد. بعضی بر آنند که سبب تسمیه و تبدیل شاؤل به پولس که اسم رومانی است مطابق رسم یهودیانی بود که در دول خارجه میبودند و یا اینکه بواسطه ٔ احترام سرجیوس پولس که دوست او و یکی از جدیدالایمانان سلف بود که در آیه ٔ 7 مذکور است این اسم را بر خودقبول نمود امکان دارد که در طفولیت به همین دو اسم خطاب شده معروف بوده است. و او در شهر طرسوس قلیقیه متولد گشت و امتیاز رعیتی روم را ارثاً از پدر یافت والدینش از سبط بن یامین بودند که او را بر حسب رسوم و قواعد یهود تربیت کردند و همچو عبریی از عبریان نشو و نما کرد فی 3:5. شهر طرسوس از حیث علم و تربیت بسیار معروف و مشهور بود و پولس همواره در علم و آداب و معرفت و تربیت ترقی می کرد تا در موقع مناسب والدینش او را به اورشلیم فرستادند تا در خدمت غمالائیل که از مشاهیر علمای آن زمان بود تعلیم و تحصیلات خود را کامل نمایند لکن معلوم نیست که در زمان ظهور مسیح دراورشلیم بود یا نه. احتمال میرود که بعد از مراجعتش به طرسوس بر حسب رسم عمومی یهود که میگفتند «آنکه پسر خود را صنعت مفیدی نیاموزد ویرا بدزدی داشته است »صنعت خیمه دوزی آموخت. (1 ع 18:3 و20:34، 2 تسلو3:8).چون سی سال از سنش گذشته بود در میان قوم یهود مشار بالبنان و شخصی نافذالامر گشته از تعلیمات غمالائیل فواید بسیار یافته در شریعت و علوم دینیه مهارت تام و تمامی بهم رسانیده برحسب قواعد فریسیان تن به ریاضات شاقه سپرده عالمی مرتاض و حافظ قوی و متعصب دین یهود و دشمن تلخ و سخت دین مسیحی گردید. (1 ع 8:3 و24:9- 11). در این حال بر حسب مسطورات کتاب اعمال (اع 9:و 26): مسیح در راه دمشق بدو مکشوف گشته اعجازاً هدایت یافته تابع دین مسیح شده مسیح برای او عمده ٔ مقصد گردید (اع 26:15 اقر15:8) و دل و جان و اندیشه و قوت و قدرت خود را تماماً به مسیح سپرده من بعد چه درحیات و چه در ممات غلام عیسی مسیح بود و تمام قوا و غیرت و مجاهدات و اندیشه ٔ خود را وقف محافظت و انتشار انجیل مسیح نمود. خصوصاً در میان قبایل چنان مینماید که افکار او در خصوص روح دین پاک و عالی مسیح چه در عبادت و چه در اثر اعمالش دارای اهمیت مخصوص بود ضدّیت او به رسوم و قواعد عبادت و دین یهود وی را درهر جا مورد کینه و دشمنی اهالی وطن خود کرد و بالاخره بواسطه ٔ شکایت اهالی وطن بدین وسایل بر وی شکایت آورده بتوسط رومیان در قیصریه محبوس گردید و چون مدت دو سال بر این برآمد وی را از قیصریه برای استنطاق به رومیه فرستادند زیرا که خود خواهش نمود که در حضورامپراطور حاضر شود. حکایاتی که نویسندگان کلیسای سلف در خصوص پولس ذکر میکنند چندان محل اطمینان نیست ولی در قرنهای اوّل رأی ذیل محل قبول عامه بود یعنی که در پولس خطائی نیافتند و در آخر دو سال که تقصیری بر او ثابت نتوانستند کرد پاکدامنی وی ظاهر شده از حبس مستخلص گردید، بعد از آن دوباره به رومیه مراجعت کرد و نرون ثانیاً او را حبس کرده مقتول گردانید. چنان مینماید که پولس در تمام علومی که در آن وقت در میان یهود متداول و معروف بود مسلط بوده و از مهارت و تسلطی که در زبان یونانی داشته است معلوم میشود که از نوشتجات یونانیان نیز بی اطلاع نبوده با فیلسوفان ایشان مباحثات بسیار کرده از شعرای آنها مثل اریتس (اع 17:28) و میندر (اقر 15:33 و 1) پای مندیز (تیط 1:13) اقتباس میکند اما نمیتوان گفت که کلیهً در علوم ایشان عالم بوده. از رسوم مؤثره ٔ سجیه و طبیعت او قصد عام و عالم گیر و روحانیت دین مسیح و آثار مطهره وشرف بخشای بر قلوب مؤمنین بخوبی معلوم میگردد دین مسیح و اثر مطهر آن آتش محبت و خیال نجات بخشی تمامی مردم را از خود ناجی اقتباس نمود. (کل 1:12) چنان مینماید که بسیاری از حواریان و سایر معلمان بیشتر به اصول دین یهود و قوانین و رسوم و آدابی که در آن تربیت یافته بودند متوجه بوده اعتنا مینمودند یعنی آنهارا اصل و مسیحی گری را چون فرع میدانستند که بر تنه ٔقدیم پیوسته شود یعنی که وجود و حیات شاخهای نو بسته بوجود و حیات تنه است لکن پولس یکی از آنهائی بود که از این کوتاه نظری صرف نظر کرده دین مسیح را در روشنائی حقیقی اش چون مذهب عام و عالم گیر تصور مینماید. دیگران بر آن بودند که کسی که بخواهد بدین تازه متدین شود باید اول یهودی شود و یوغ اطاعت شریعت موسی رابر خود گیرد لکن پولس بر آن بود که این دیوار حایلی که اسباب نفاق یهود و قبایل است از میان بردارد و بنماید که تمام ایشان در مسیح یکی هستند و نتیجه ٔ تمام اعمال او همین بود و به هیچ وجه از پیروی این مقصودعظیم دست نکشید و از تنبیه پطرس که نظرش به زمان بود باز نایستاد و حیات خود را در مقابل تعصب هموطنان خود در خطر گذاشت و فی الحقیقه به همین واسطه بود که مدت پنجسال در اورشلیم و قیصریه و رومیه محبوس شد.
خلاصه ٔ تاریخ سرگذشت پولس:
ایمان آوردن پولس (اع 9:) سال 37 م. سکونتش در عربستان 37-40 م. سفر اولش به اورشلیم. (غلا1:18). سکونتش در طرسوس. (اع 9:23-30). و مسافرتش در انطاکیه. (اع 11:28) 40 م. سفر دومش به اورشلیم با بارنابا از زمان قحطی و آوردن اعانه از برای فقرا (اع 11:30) 44 م. سفر اولش برای بشارت در اطراف با بارناباو مرقس در قیرس و انطاکیه پیسیدیه و ایقونیه و لستره و دریه و مراجعتش به انطاکیه. (اع 13:و14:) 25-41 م. انجمن شدن حواریان در اورشلیم. دشمنی میان یهود و قبایل در کلیسا. سفر سیمش به اورشلیم با بارنابا و تیطس و اصلاح خصومت و موافقت یهود و مؤمنین قبایل. مراجعت پولس به انطاکیه. مباحثه با پطرس و بارنابا در انطاکیه و جدائی موقتی بارنابا (اع 15:21-30). سفر ثانی پولس برای بشارت از انطاکیه به آسیای کوچک و قلیقیه و لیکاونیه و غلاطیه و تراوس و شهرهای یونان یعنی فیلپی و تسالونکی و بیریه و اطینا و قرنتس (اع 15:30-18:ا).و در این سفر بود که به بشارت دادن در اروپاشروع کرد 51 م. توقفش یکسال ونیم در قرنتس و تصنیف دو رساله ٔ تسالونیکیان 52-53 م. سفر چهارمش به اورشلیم و چندی توقف در انطاکیه (اع 18:11-33). بعد سفر سیمش از غلاطیه و فریجیه در پائیز برای بشارت (اع 19:1). توقفش مدت سه سال در افسس و تصنیف رساله ٔ غلاطیان (اع 20:1) در سال 56 یا 57 م. و رفتنش به مقدونیه و قرنتس و کریت که در کتاب اعمال مسطور نیست. تصنیف رساله ٔ اوّل به تیمونیوس و مراجعتش به افسس. و تصنیف رساله ٔ اول به قرنتیان در بهار سال 57:54-57 م. مفارقتش از افسس در تابستان و رفتنش به مقدونیه و تصنیف رساله ٔ دوم به قرنتیان و رساله ای به تیطس سال 57 م. توقفش سه ماه در قرنتس و تصنیف رساله ای برومیان در سال 58 م. سفر پنجمش به اورشلیم در بهار و گرفتار شدن وفرستادنش به قیصریه در سال 58 م. (1ع 20:3-21:11). سفر پنجمش به اورشلیم، (1ع 20:3-21:15) محبوسیش در قیصریه. اجرای حکم بر او در حضور فیلکس، فستوس و اغریپاس و شروع تصنیف انجیل لوقا و کتاب اعمال حواریان (1ع 21:17-26:32) 58-60 م. سفرش به روم در پائیز و شکستن کشتی در نزدیکی ملیطه و پیش رفتنش به روم (1ع 27:1-28:16) در بهار سال 60-61 م. اسیری اولش در رومیه (اع 28:30) و تصنیف رساله ای به قلسیان و افسسیان و فیلییان و فیلمون 61-63 م.
حریق رومیه در تابستان و اذیت مسیحیان در سلطنت نرون و شهادت پولس بزعم آنانی که میگویند پولس یکدفعه در روم محبوس شد. تصنیف رساله ٔ دوم تیموتیوس سال 64 م. اشخاصی که گویند پولس دفعه ٔ ثانی اسیر و دستگیر شد معتقدند بر اینکه از اسیری اولش در سال 63 آزاد شده پس از آن محتمل است که در اسپانیا روم (15:24 و 28) و افسس ومقدونیه.
1 تیمو 1:3 و کریت تیط 1:5 و آسیای صغیر.
2 تیمو 1:5 و نیکاپولس تیط 3:12 سفر کرد. در این صورت تصنیف رساله به تیموتیوس و تیطس در این اثنا بوده سال 63-67 م. و بعد تقریباً تنها و بی رفیق معاون تازه شهادت خود را با خوشنودی منتظر بود.
این سفرهای مختلفه که اکثر آنها را پولس پیاده طی کرد با مکتوبات الهامی کتاب اعمال رسولان و بیانات مؤثره ٔ زحمات خود پولس فی نفسه که در 2 قر 11:23-25 و غیره مسطور است باید با نقشه مطابق کرده و خوانده شود. و چون بنظر آوریم ولایاتی را که از آنها عبور کرده بشارت داد و اشخاصی را که ایمان آوردند و کلیسائی را که بر پا کرد و زحمات و خطرها و امتحاناتی را که متحمل شد و معجزاتی که از دست وی صادر شد و الهاماتی که یافت و خطبه ها و نوشته های او که در آنها دین مسیح را توضیح نموده از جمله سایر ادیان محافظت میکند و محسنات زایدالوصفی راکه خدا بتوسط او بعمل آورد و دلیری و عمر و شهادت او را ملاحظه نمائیم می بینیم که فی الحقیقه یکی از اشخاص بی نظیر است. سجیه ٔ پولس در نامه هایش بطور کمال مصور است و چنانکه کرسس توم میگوید «در دهان مردم در تمام جهان هنوز زنده است که بتوسط او نه تنها مریدان او بلکه تمام مؤمنین تا امروز هم تمام مقدساتی که هنوز از عدم بوجود نیامده اند تا بازآمدن مسیح برکت یافته و خواهند یافت در آنها می بینم که قوّه تبدیل، ترفیع و توفیق شخصی را که اولاً مایه ٔ فتنه و اغتشاش میشد و تندمزاج بود چگونه تبدیل یافته نمونه و سرمشق فضایل انسانیت و سجیه ٔ مسیحیت گردانیده است و با وجود جرأت و ثبات باملاحظه و مؤدب و نجیب و بشاش و وطن پرست بوده صرف نظر از لذات خود کرده در تمام تصورات و تأثیرات خود بی نظیر بود». (قاموس مقدس ص 228، 230، 231، 232، 233).

فرهنگ معین

قدیس

پاک، منزه، مؤمن، پارسا. [خوانش: (ق دُِ) [ع.] (ص.)]

عربی به فارسی

قدیس

مقدس , اولیاء , ادم پرهیز کار , عنوان روحانیون مثل حضرت که در اول اسم انها میاید ومخفف ان ست است , جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن , مقدس شمردن

فرهنگ فارسی آزاد

قدیس

قِدِیس، (Saint) بسیار پارسا و مؤمن، پاک و مقدس، در تاریخ مسیحیت خصوصا در مذهب کاتولیک به شهداء و مبلغین جانفشان و مقدس از شُوؤن دنیا و به خدام برجسته و فداکار و جان نثار کلیسا و به بعضی آباء مسیحی این عنوان اطلاق شده است،

فرهنگ عمید

قدیس

پاک و منزه،
بسیارپارسا و مؤمن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

قدیس

پاک، منزه، پیر، ولی

نام های ایرانی

قدیس

پسرانه، مؤمن، پرهیزکار و پاکدامن

فرهنگ فارسی هوشیار

قدیس

پاک و منزه

سخن بزرگان

فرانسیس بیکن

در طبیعت و اخلاق انسان هیچ ضعف و انحرافی نیست که با آموزش مناسب درست نشود.

پروردگار، در آغاز یک باغچه آفرید و براستی، این باغچه نابترین شادمانیهای انسان است.

مطالعه اجمالی و جزیی در فلسفه، فرد را به تفکر و بی دینی وا می دارد، اما اگر به فلسفه عمیق بیندیشد او را به سمت دین متوجه می سازد.

دوست از دوست حق گله گذاری دارد. گله گذاری دلیل دوستی و علاقه به دوام روابط نیکو است.

همه چشم امید به محبت دیگران دوخته اند و بیخبر از آنند که خود نیز می توانند عامل محبت برای دیگران باشند.

آنچه مردم را دانشمند می کند، مکاتبی که می خوانند نیست، بلکه چیزهایی است که یاد می گیرند.

خطاکارترین افراد کسانی هستند که عیب دیگران را می بینند.

در جهان هیچ عیبی آدمی را شرمگین تر از آن نمی کند که دیگران دروغش را کشف کنند.

همان گونه که بچهها از رفتن به تاریکی میترسند، مردم نیز از مرگ هراسانند.

گشادن عقده های درون در پیش دوستان دو تأثیر دارد؛ یکی آنکه شادی را دو برابر می کند و دیگر آنکه غم را دو نیم می سازد. زیرا آن کس که دوستان را در شادی خویش شریک می کند، سرور خاطرش بیشتر می شود و آن که غم دل به یاری همراه می گوید، بار اندوه خویش را سبک تر خواهد یافت.

بشر به طور معمول بر اساس سیرت خود فکر می کند و بر اساس دانش خود و افکار عمومی رایج سخن می گوید، اما عموماً بر مبنای عادت عمل می کند.

بد گمانی در افکار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است که همیشه در سپیده دم یا هنگام غروب که نور و ظلمت به هم آمیخته است بال فشانی می کند.

مطالعه، انسان را کامل می کند، سخنرانی به او حضور ذهن و سرعت انتقال می دهد، اما نوشتن، انسان را دقیق می کند.

مرگ، این لطف را دارد که کاخ نیکنامی را بهرهی انسان میسازد و رشک و تنگنظری کسان را نسبت به وی نابود میکند.

شعر، قسمتی از دانش بشری است.

آدمی نمی تواند به طبیعت فرمان بدهد، مگر آنکه قوانین ابدی آن را بپذیرد. تنها با وجود چنین شناختی است که طبیعت فرمانبردار آدمی می گردد.

انسانیت نیازمند حقیقت است.

سرشت و بخت یک انسان در دستان خود اوست.

بیان پرسشی بجا، یعنی به نیمهراه خردمندی رسیدن.

بدتر از بیماری، وسیله ی مداوای آن است.

پول مانند کود است؛ نیک است در صورتی که پراکنده باشد.

دانش یعنی قدرت.

انسان دانا به جای آنکه در انتظار یک فرصت خوب در زندگی بنشیند، خود، آن را به وجود می آورد.

ما باید برای خوشبخت زیستن، موقعیت های مناسب ایجاد کنیم، نه اینکه در انتظار آن باشیم.


فرانسیس فانون

نخست، تاریخ سرزمین خودت را بدان، سپس تاریخ دیگران را بخوان.


فرانسیس منچستون

کردار خوب آن است که بیشترین خوشی را برای بیشترین افراد فراهم کند.

معادل ابجد

قدیس فرانسیس

635

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری